۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

خــطــبــۀ نــنــگ

اینها واقعیت ما به مثابه انسان است :
امروز مطلبی در سایت ایران پرس نیوز خواندم : آقایان حاضرند دختر پانزده ساله اشان صیغه شود؟
بروید بخوانید و لذت ببرید وشکر گزار وجود مردان مسلمانی با چنین افکار بکری باشید .
دل تنگ زنان ایرانی بار دگر بدرد آمد . این فاسدان مجنون ، زندگی ما ، شرف ما و حیثیت مارا سوراخ سوراخ کرده اند . ما وحشت قبر را در همین دنیا بر خود دیده ایم . گویی دنیا به همین ایران ویران تمام میشود .
داستان از تجاوزهای به عنف قیامدشت و لواسان سرچشمه میگیرد . واین نابغه های دینی ما که بایستی به وجود مبارکشان افتخار کرد ، که زمین مثل اینها نزائیده است ، به چه راه حل های شگفتی رسیده اند إإ و همانطورکه وظیفه اصلی حکومت و سردمداران او هدایت مردم گرسنه و پر درد و گرفتار به بهشت است ، برای آنکه کاهش آمار به تجاوز به عنف در جامعه تسهیل شود به « بهره برداری مشروع جنسی » یعنی همان متعه یا ازدواج موقت پناه آورده اند . و اجرای آن تصمیمی معتبر به حساب می آید .
جالب است به زن تجاوز میشود راه حل آن باز هم زن است . تا مشکل آقایان حل شود . اگر تجاوز هست بعلت وجود زن است . مرد که الکی به کسی تجاوز نمیکند .« اگر امکان تمتع جنسی فراهم شود جرم کمتر خواهد شد . » آه از نهاد ما برآمد ... وباز :« حال که دختر ها و پسرها با هم دوست میشوند و حتی خانواده ها هم در جریان هستند بهتر است بصورت مشروع در آید و نـــــگـــــذاریــــم بر ای آنها گناه کردن عادی باشد .» چقدر جمهوری اسلامی پیشرفت کرده است إإإ میداند که این رابطه ها در جریان است فقط میخواهد مشروع باشد . حیووونی .... از اینرو حالا که همه چیز با خواندن یک آیه حل میشود چرا که نه ؟ خطبه بهربرداری جنسی ، چرا واقعیت جامعه را نمیخواهیم باورکنیم تا وجدان دینی جوان ها را راحت سازیم ؟ با برقراری دکه های خطبه جنسی در دبیرستانها فشار تمام غریضه ها کم خواهد شد . وای ترسم از آنست که این خطبۀ ننگ به دبستان ها نیز بکشد ...
این ایده مسلمأ سوألات زیادی بهمراه دارد . که برای آن به یک آخوند هیز و هرزه برای جوابگویی نیاز داریم .
قبل از هر چیز، آیا این صیغه خوانی شامل حال بازجویانی که دارند راه گناه را بیگناهان بالاجبار میروند هم میشود یا نه ؟ آیا در آنصورت همسرانشان باید اجازه دهند ؟
آیا فرم مخصوص دارد ؟ آیا صیغه بین شاگرد و معلم هم رواست ؟ آیا اجازه آقای مدیرلازم است ؟ آیا اتاق هم در دبیرستان کرایه میدهند ؟ آیا کاغذ هم میدهند ؟ آیا باید سواد داشته باشیم ؟ آیا بسیجی هم قبول میکنند؟ آیا باید حتمأ دبیرستان رفت ؟ اگر غریضه امان در خارج از مدرسه عود کرد آیا میتوانیم شبانه سراغ همکلاسیمان برویم و صیغه را جاری کنیم ؟ آیا مهریه هم دارد ؟ چند بار در ماه می توان صیغه شد ویا صیغه کرد؟ آیا محله های مخصوص صیغه هم دایر خواهد شد ؟ آیا صیغه داغ هم داریم ؟؟؟؟ متوجه اید که ....
تصور کنید درپشت در هر کلاس درسی یک آخوند لازم است . تا سریعأ بداد پسر جوانی که غریضه اش بد موقع بالا آمده است برسد و قبل از آنکه قدم در مسیر گناه بگذارد باید بسرعت کلاس را ترک کند و به آقا معلم بگوید : من کاظم ... صیغه لازم ....
البته با طرح قبلی جدا سازی دانشگاه ها نگرانند که جوانان ایران دچار پارادوکسال شوند و آنوقت خر بیار و معرکه بار کن . چه بکنیم ؟
رژیم این کشور خودش پارادوکسال تمام عیار است که تمامأ بدنبال جهت دادن به سکس این و آن است . حال خیرسرتان مدرن هم شده اید . . آدم از وجود خود بیزار میشود .
حقـأ که هر چه « صادق هـدایـت » نثارتان کرد حلال اتان باد ....

نوشته : عنکبوت گویا

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

معمای میرحسین و شگفتی های او

آقای موسوی عزیز شما راه را کاملأ برعکس میروید برگردید . مردم ما دیگر به بنیادها توجهی ندارند. اینقدر کشورشان در دست خودی ها در استبداد است که حضور بیگانگان را فراموش کرده ایم . کدام بیگانه ؟ شما هم که باز ساز قدیمی را دردست گرفته اید و می نوازید. مردم نمیخواهند که این رژیم در کشورشان مستقر باشد .
به ذهنتان نرسید که در سیزده آبان ، نیروهای انتظامی و نظامی را خود رژیم فرستاد نه آمریکا ؟ اینها برای پایداری خودشان دنیا را درس میدهند . استاد شکنجه و استتار و تغییرماهیت و قتل و غیره هستند . شعارمردم به روسیه و یا چین از روی اشتباه ویا فراموشی فعالیت آمریکا نبود ، آنها شعارها یی را که می بایست میداند . مصاحبه شما ما را بیش از پیش دلسرد کرد. دیگر هیچ کس را مجذوب خود نمی کنید . رنگ سبز از خشونت و عصبانیت قرمز شد . شما هم همه چیز را وارانه جلوه میدهید . یواش یواش از اینکه رأیتان را دزدیده اند خوشحال میشویم . خیلی فرقی با بقیه اشان ندارید.
نه نه متوجه نشدید . مردم میدانستند که هر عمل ضد مردمی از جانب دولت است . ما وجود قطعی و حضور شدید دولت بیگانه را احساس میکنیم و میدانیم که چطور دولت دست در دست آنها دارد . دیگرآن زمان که میشد مرد م را فریفت گذشت . ایرانیان میدانند که نجات دهنده کشور شان تنها خودشان هستند و بس . ملت ایران اراده کند آزادی ا ش را پس خواهد گرفت چه از دولت جمهوری اسلامی چه از قدرت های بیگانه . کافی است کمی روی خودش کار کند و نگذارد که با چیزهای دیگر فکرش را منحرف سازند . بیداری و هشیاری نصیب او خواهد شد . با همین نیرنگ ها و خیانت های همه جانبه در نهایت روزی بپا خواهد خواست .

گفته اید : صبح ۱۳ آبان که از خانه به سمت فرهنگستان بيرون آمدم شاهد آرایش نيروی بسيار متراکمی روبروی دانشگاه تهران و خيابان‌های منتهی به خيابان آيت‌الله طالقانی و نقاط مرکزی شهر بودم ، لحظه ایی که مردم هنوز جمع نشده بودند وآن اتفاقات ها هنوز نیافتاده بود إإإإ درست آن لحظه که به ذهنم رسيد که اگر امروز يک نفر هم به خيابان نيايد اين يک پيروزی برای راه سبز اميد است . آوردن آن همه نيرو نشان می‌دهد چه خوفی از آن دارند و جنبش سبز چه عظمتی در خود دارد .
به گمانم باخود گفتید : آخ جون به به ... و راحت به سر کارتان رفتید . در حالیکه میدانستید بیش از یکنفر به خیابان می آید و نیروی حاکم برای پذیرایی از مردم با چماق ایستاده است . ولی مهم نیست میروم سر کار و فردا تعداد کشته شدگان وچگونگی تارو مارشدنشان را از فیس بوک خواهم دید .
کشوری که به نام دین اداره می‌شود تنها با ترساندن نیست که مسير را طی می کند . این کشور به نام اسلام ملت را دارد « ذ بــــــــــح » می کند ..... و مسیر را طی میکند....
آقای موسوی ...با شما هستم . می شنوید ؟
انقلاب اسلامی اتفاق افتا د که مردم بدبخت شوند . مرد م خاک بر سر داشتند و چشم در چشم جهانیان گفتند از این غلط ها که ما کردیم نکنید ها ... سرمایه بزرگ ما از جنگ هم یک میلیون جنازه جوانان بود که نصیب ملت گردید که مثل شهیدان امروز جانشان ارزشی برای حکومت ندارد . دفاع از وطن ذاتی است . هر جا که باشیم . مال آن خاک هستیم . کاری به نوع رژیم ندارد .
دعوت مردم به حفظ عقلانیت و خونسردی را قبلأ هم اظهار داشته بودید . نگران اسارت ما نباشید ما بر آنیم که مدنی بالای دار برویم و کشته شویم . و از اسارت نگوئید که کباب میشوم . سالهاست ....
این حرف را که « انقلاب شده که ما به اصول پایبندی داشته باشیم » را ، بروید به سران کشور بگویید . همیشه ما باید قربانی شویم ؟؟ . چرا رویتان را بما میکنید آنها رهبر همین انقلاب بوده اند .
آقای موسوی به باقی حرفهایتان کاری ندارم . چون مثنوی میشود . اما کاش واقع بینانه تر حرف میزدید . تا امروز این مردم هستند که همیشه و همه گونه پرداخته اند چه جانی و چه مادی . دل بستن به شما همان و افزودن به عمر جمهوری اسلامی همان . ما دیگر از میان بد و بدترین انتخاب نخواهیم کرد. یا حق...
موسوی: به هر هزینه‌ای تن می‌دهیم
http://www.mardomak.info/news/musavi-video/
آدرس ایمیل : allamehdahr@hptmail.com
نوشته : عنکبوت گویا

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

« مرد ایرانی دوستت دارم »

امروز صبح نمیدانستم درباره کدام موضوع سخن را آغاز کنم . هنگام خواندن جرائد ، هر بار متنی مغزم را آزار می داد . مسائلی را که ایران اسلامی مطرح میسازد بیشتر نظردلسوزانۀ او ، جهت ارسال ملت به بهشت و هدایت مردان از هر چه فکر باطل و پرونوگرافی ( وجود ما زنان ) است می باشد . آدم ، از این همه جز زدن و حرص خوردن سران دینی آتش میگیرد . آخر یک کشور اسلامی هنوز باید دانشگاهش مختلط باشد ؟ واقعأ که ما شعور اسلامی نداریم.
دلم بیش از حد برای اسلام میسوزد که از ابتدای تولد ، ما زنان همچنان خطر بزرگی برایش هستیم ویا خاری در چشمانش ویا محرکی برای آلتش . چرا به گوشه خانه بر نمیگردیم ؟ نمی بینیم که ما کشتزاری بیش در اسلام نیستیم ؟ این کشتزار های دانشگاهی باید جدا گردند . ببینید چگونه ارزش برای ما قائل اند .چه ارجی چه قربی ؟
تحصيل دانشجويان دختر و پسر به صورت مختلط در دانشگاه‌ها باعث به وجود آمدن دوستی‌هايی می‌شود که عوارض خطرناکی به دنبال دارد .... آخر اینجا توهین نه تنها به زن ایرانی ، بلکه به مرد ایرانی نیز هست . که مرد موجود چشم چرانی بیش نیست. که تمامأ بدنبال سوراخ است . ا ینها را دین شما در سر او گذاشته است . که مارا در همه جا گوشت ، پنبه ، دنبه ، آلت ، پستان ، فتنه ، ببیند مگر تا بحال مارا کم از آنها ترسانده اید ؟ گویی موجوداتی هستند که سعی در دزدیدن تنها دارایی ما دارند و میخواهند در این بدن ربایی اولین باشند . مگر نه اینکه تا بحال با کاشتن این بذر بین زن و مرد ایرانی فاصله ایی ابدی نهاد ه اید ؟وحال که نود درصد دخترها و پسرهای جوان چه مذهبی و چه غير مذهبی در دانشگاه‌ها با هم دوست هستند اين خطر جدی است چون موفق به نگهداشتن دشمنی در بین آنها نشده اید . خانواده‌.ا یی که فرزند خود را به دانشگاه فرستا د و او در وادی نامناسبی گرفتار آمد ، آن وادی اعتیاد بود .....که مثل نمک و شکر بین جوانان است .مرز کجا میگذارید؟
تا کی اینقدر به اسم اسلام وبا چوب قرآن بر سرمان می کوبید و ما را می ترسانید ؟ تمام نمایش های اسلام با زن و بنام زن ختم میشوند . گویی با ماست که اسلام همه را ادب میکند . ای کاش محمد هرگز قدم در دفن نکردن دختران بر نداشته بود که اینهمه اسلام و مردان مسلمان را د چار مشکل سازد ...

افکار شما همیشه منفی وپرحیله است . زن تنها حربۀ شما برای جدا سازی انسانها ی ایرانی است . پدر را از دختر و خواهر را از برادر دشمن وجدا ساخته اید که جز ناموس اشان چیز دیگری نیستیم و درجه غیرت برادر با ما سنجیده می شود .
مگر نیست که در یک مزرعه تنها یک یا دو گاو ماده است و باقی نرند ، بیائید همه ما را بسوزانید و اسلام و کشور تان را نجات دهید . و مردان بزرگ وخدا پرستتان را ازنگاه های پر هوس ما محفوظ نمائید .
چادر و چاقچور و کشیدن دیوار ، جلوی مارا نخواهد گرفت . ما دیگر زیر بار اهانت های اسلام نمی رویم . مردان مارا بیش از این به درنده های جنسی متهم نکنید . بگذارید فریاد برآرم : مرد ایرانی دوستت دارم و به تو افتخار میکنیم . ندا و سهراب دلیران ایرانی اند . مردو زن ندارند. . مرد ایرانی یکی از زیباترین موجود خدا است . که تمامی حسن هارا دارد اگر چشمانش را با غیرت سیاه نکنید ، خوب می بیند ، اگر قلبش را نسبت به زن پر کینه نکنید دوستش میدارد واگر مغزش را با تعصب پر نسازید ، دست بر زن بلند نمیکند . دین شما مردان را به ما بدبین ساخته است .
و حال که می بینید ، هردوی ما در میدان و در کنار هم هستیم و زن بر میخیزد وبدفاع از مرد می جنگد ، میخواهید باز طفرقه بین ما بیاندازید و یاد آور شان کنید که در مقدس ترین جای دنیا ، دانشگاه ، ما زن وخطرناک هستیم تا باز غیرتشان را علیه ما بپا کنید تا همه چیز لوث شود ؟
حال که میبینید این گوشت و گربه ، این اتش و پنبه ، شما را میخورند و آتش میزنند ، برای جدا سازیی آ نها در با هم بودن و متحد بودن از جنسیت ا شان استفاده میکنید ؟ اینبار دیگر به کشیدن پرده و جدا کردن صندلی ها بسنده نکرد ه به جداسازی ساختمان می پردازید ؟ باز بار دگر ادای پیامبران را درمیاورید که برای هدایت مردم در هر گوشه ایران زاییده شده اند؟ تا راحتر این گرد همایی های ماهی یکبار کنترل شود ؟ آقای فضل علی ما هم این ضرب المثل را قبول داریم : کافر همه را به کیش خود پندارد.
در پایان پیشنهادی برای آسانتر کردن کل مشکلات زنانه در ایران دارم : بیایید به دختران و پسران جوان که دارای غريضه، غضب و شهوت هستند واکسن یا دارویی ضد حرارت جنسی تزریق کنید تا تمایلشان از بین برود . هزینه اش تا بازسازیی یک ساختمان جدید دانشگاه کمتر خواهد بود . و اگر این رو ش را از دبستان آغاز کنید دیگر به دانشگاه که میرسیند همه عادی شده اند . اینجنین در ایام جوانی تیرهای شیطان به خطا خواهد رفت . در نتیجه تمام اعضا بدن سرجایش خواهند ماند. دیگر نه قادر خواهد بود که نگاه کند تا لذت ببرد وپـایـی نخواهد داشت که بدنبال دل برود و در نهایت جهت گناه به حرکت در نمی آید . این واکسن اسلامی تمام اعضای بدن شمارا در کنترل خود خواهد داشت .
البته نصب تابلوهایی مانند : لبخند زدن بانوان ممنوع نیز بی اثر نخواهد بود. و بدینگونه هرکه را لبخندی حتی از سر مسخره بزند از دانشگاه زودتر به کنج خانه میفرستید .
به امید گشایش هرچه زودتر آزمایشگاه کذایی ....

این مطلب در سوم آذرماه هشتادو هشت در وب لوگ چشمان زنان منتشر شده است.
.نوشته : عنکبوت گویا

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

وقتی که قهرمان دیکتاتور میشود

آیا میدانیم قهرمان چیست و دیکتاتور کیست ؟
با خود می گویم بالاخره از میان این ملغمه ی ِ جنبش سبز ، چه بر خواهد خواست ؟
دمکراسی ؟ پایان فقر ، انتهای اعتیاد و خودفروشی ؟ برآورده شدن خواسته های دیگر ِ ملت ؟
یکبار در ماه به خیابان می ریزیم و شعار میدهیم برای زائیدن قهرمانی دگر که دیکتاتور آینده ما خواهد بود ؟ این ذهنیت اسلامی که در ما وجود دارد باعث تداوم و پایداری اسلام ِ دولتی خواهد بود . من مخالف هیچ مذهبی برای هیچ کس نیستم . این که هر ایرانی ، آزادی انتخاب دین و باور خود را داشته باشد جزو شروط پیروزی آینده ماست . اما سران دینی و شعارهای دینی برای یک ایران دمکراتیک دلم را می لرزاند . اینکه مردم ما همگی در هر تظاهراتی بیرون نمی ریزند از چیست ؟ من می گویم از روی ترس نیست ، مرگ تدریجی آنها جای ترسیدن باقی نگذاشته است. اما اگر همه در عمل یکسان نیستند از این روست که هماهنگی فکری ندارند . جامعه را با ید بسوی کمال اندیشه هدایت کرد نه دوباره بسوی اسلام . ملت دیگر این سیستم را نمی خواهد .
این جنبش هر چند با حضور مردم ، مردمی و سبز شده است . اما سوال این است که چرا عده ای بیرون نمی آیند ؟ حتمأ با خود می گویند خامنه ایی برود کروبی یا امثال او بیایند ؟ آقای کروبی زحمت میکشند که از اینهمه بیعدالتی دفاع میکنند . اما ایشان تا اینجا با حضورشان درتجمعات تنها عمامه اشان را از دست داده اند و کتک خورده اند . ویا آقای میر حسین موسوی که تا بحال جز اعلامیه های مدنی حرکتی برنده از ایشان ندیده ایم . این زورشنویی و خرافات اسلامی است که فرزندان بیگناه و آزادی خواه مارا به زندان و اعدام کشانده و دولت ما را به شکنجه به تجاوز و دفن پنهانی عادت داده است .
شعار یا حسین میر حسین چیست ؟ از چه کسی فریاد کمک میخواهیم ؟ از دامان چه کسی به کی پناه می بریم ؟ هدف چیست ؟ یا حسین ، میر حسین را بما پس بده إإإ ؟ چون حق اش را خورده اند ؟ باز هم قهرمانان اسلامی بیایند و حق ما را پس بگیرند ؟ مگر فرقی هم با شعار « روح منی خمینی میکند » ؟ این همان آش است و همان کاسه .... هردوی آنها هم از بیخ و بن اسلامی اند هر چند با کمی تفاوت . اما حقیقت این است که این ها هم پرچم اسلام را حمل می کنند که خریداری ندارد . اسلام را هرچند بار هم ختنه کنیم دیگر مرد نخواهد شد .
هرشخصی که میخواهد کاندید هدایت و رهبری کشور ما باشد بایستی بداند که در لباسی بدون علامت جلو بیاید . دیگر ما برده افکار نباید بشویم . روی من به تمام کسانی است که در صورت احتمال پیروزی این جنبش برای حکومت ایران دندان تیز کرده اند. ایرانیان دیگر جانشان از هر چه آرم ، دین ، کمونیست ، توده ، مجاهد ، خلق و سلطنت دائم است به لب آمده است و دیگر حاضر به شنیدن هیچ کدام از این کلمات که باز مملکت بیگناه و بی پناه ما را به مخاطره بیندازد نیستند.
پس تا این دولت نفس های آخرش را میکشد ، وقت را تلف نکنیم و به تغییر اساسی فکری و فرهنگی در خود بپردازیم تا هنگام فرا رسیدن روز موعد بدانیم که چه میخواهیم و جلوی چه کسانی را باید بگیریم .
دیگر زمان آن رسیده که بیاموزیم با کسی تعارف نکنیم ، تقلید و القا پذیری ، خرافه پرستی و خشک اندیشی را در خود از بین ببریم وبا پس زدن تمام افکار ثابت ، منجمد و عقاید کهنه به یک تفکر تجربی برسیم ، به نقد اندیشه ها و عملکرد های خود بنشینیم . با فکری روشن و زلال به آینده خود ونسل بعدی بیاندیشیم ، دفاع از قهرمان را زمین بگذاریم و هدف را پیش بردن ایران و ایرانی قرار دهیم .
ما دیگر آنچه را که باید از اسلام بیاموزییم آموخته ایم ، میدانیم چگونه باید به بهشت رفت و از جهنم پرهیز کرد . تمام احکام و دستورات اسلامی را در این هزارو چهارصد سال و خصوصا در این سی سال چنان خوب و با مهارت آموخته ایم که از معلمان خود جلو زده ایم و میدانیم که چگونه بایستی رحم کرد ، شکنجه کرد . دستورات قران در چه وقت قابل اجراست و چه وقت باید آنرا نادیده گرفت . از اسلام ، هر رقم رحم و مروت و انسانیتی که ضرورت ادامه زندگی بود را فراگرفته ایم و دیگر نیازبه راهنمایی هیچ مرجع دینی نداریم . آخوند ها وملاها هم میتوانند برای ادامه زندگی خود به قم بروند و کاری بکار مردم نداشته باشند وهمانجا بمانند و به دعاهای بهشتی خود ادامه دهند.
اسلام با فرهنگ عزا و مرثیه و آئین قربانی و شهادت دادن قرن هاست که توان هر گونه تفکر و تعقل و تعادل روحی را از مردم ما سلب کرده است و به روند تحول اجتماعی ضربه زده است .
مردم ما می دانند چه نمی خواهند . ما شهید هم دادیم ، جنگ هم کردیم ، نماز هم خواندیم ، روضه ها راهم شنیدیم . همه رنگی از شما دیده ایم . بس است . امام حسین و اهل بیتش را تا ابد فراموش نخواهیم کرد. نه آنها را و نه این نوجوانان آخری را ، که بدست بازماندگان امام حسین کشته شدند .
خصیصه هر ایده ئولوژی این است که امکان اندیشیدن و فکر کردن را از انسان سلب میکند . زمان آن رسیده است که بدنبال رهایی از قید و بند های ایدئولوژیک باشیم و تکیه بر علم و عقلانیت و آزادی اندیشه نمائیم . ترس من از ذهنیت افسانه ساز و قهرمان پرور ایرانی است . زیرا که با آن بزرگ شده است . هشیار باشیم . مبادا این قهرمانان اسلامی را دفن کنیم و سپس قهرمانی جدید بوجود آوریم . داستان و فرهنگ ایرانی ریشه قهرمان سازی دارد واین باید زنگ خطری برای مردم باشد .

مردم ایران باهوش و رشد یافته شده اند و چراغ روشنگری و مبارزه در آن ها شعله ور شده است.
و زنان ما دیگر حاضر به پوشیدن این پرچم اسلامی بنام روسری نیستند * . ما در حکومت اسلامی با بر خورد به صخره واقعیت اسلام نهایت ظلم آگاه را لمس کرده ایم . سنگسار و اعدام زنان را بارها و بارها شاهد بوده ایم .

به امید اینکه مردم ما دیگر زیر بار هیچ اید ئولوژی نروند وهیچ علامت و نشانی را برای صرف پیروزی ً یک رهبر ً بدوش نکشند .
تمام این مطالب را مطمئنأ همه ی ما در ذهنمان با رها تکرار کرده ایم و اگر تا به امروز بسیاری از ما چیزی نگفته اند ، تنها برای سر خورده نکردن مردم بوده است تا آنها از ادامه جنبش باز نایستند. اما بهتر است که دست از این تعارف ها برداریم و اینبار با کارت های روباز بازی کنیم . حرف دلمان را بزنیم . حتی اگر این بذر دویست سال دیگر بروید اما حداقل بدرستی رشد خواهد کرد . من نخواهم بود . اما اراده ایرانی این دیار لگد مال شده را از زیر هرچه سنت و فرهنگ کشنده است بیرون خواهد کشید .
نوشته : عنکبوت گویا
این مطلب در تاریخ 28 آبان ماه سال 1388 دربخش مقالات و نظرات ِ گویا نیوز چاپ شده است.
شهدخت جوان ـ کتاب مرگ بر حجاب *

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

رامـــیــن کــهــریــزک

اگر قرار باشد که روزی خدا جواب اینها را بدهد . اگر قرار است همینطور دست روی دست بگذاریم و این اخبار را فقط بشنویم . پس بشنوید و به انتظار جواب دادن خدا به آنها باشید . شاید آنروز ، روزی برسد .
خواندم : که انجام کلیه مراحل غسل و کفن‌کردن رامین پوراندرجانی پزشک کهریزک در تهران بدون حضور خانواده بوده و انتقال جسد تحت تدابیر امنیتی به تبریز انجام شده است ، عدم اجازه تعویض کفن به خانواده در تبریز، انجام مراسم دفن در فضایی امنیتی و تحت نظارت شدید مامورین انتظامی اینها مواردی هستند که سوالاتی جدی و بدون پاسخی را ایجاد می‌کنند
خوب بکند . مگر آنهارا که علنأ در وسط خیابان کشتند را هم کسی جواب داد که به این یکی بخواهند جواب دهند ؟ کارهای رژیم سوأل برانگیزاست و سکوت مردم حیرت انگیز.
هنگامیکه به سخنرانی این پزشک گوش میدهیم هیچ کلامی از سرداران دینی نمی کند . سخنانش را تنها با نام خدا آغاز میکند نه با کلامی از قرآن . از اساتید که برای قوت قلب آمده اند تشکر میکند نه از ملاها . از جالینوس و بقراط و ابو علی سینا می گوید نه از امام و رهبر . آنوقت میخواهید تصادفأ قلبش خودکشی ؟؟ نکند ؟ بالاخره جوانان ما یکی اش میمیرد و یکی اش مردار میشود و بقیه هم به غذب رهبر گرفتار میشود .... خیلی راحت خانواده ها را از مرگ عزیزانشان ترسانده اند . در حالیکه این عزیزان ؛ سی سالی است پس از رسیدن به بلوغ مرده اند . اما چه سود ، می نویسیم و شرح میدهیم . مرگ این ، اعدام آن . اسارت این و خودکشی آن . همینطور ذره ذره میکشند و میروند و بروی خود هم نمیآورند . تازه اینها کسانی هستند که دولت نمیتواند پنهانی بکشد و دفن کند . حالا فکر کنید چه کسانی را که نه اسم دارند و نه پزشک کهریزک اند و تنها جوانی دلیر اند را چطور براحتی سربه نیست میکند . و باز ما از جای خود تکان نمیخوریم . و دم بر نمی آوریم . اما .... روزی خواهد رسید که فرزند کسی را خواهند کشت ....و انگشت جایی خواهند گذاشت که نباید.... اوچه کسی است و چه زمانی این اتفاق خواهد افتاد را نمیدانم ؟ همیشه قطره ایی اضافی ، سیلی را جاری میکند . اما افسوس .... مگر دیگر چه باید بشود ؟ تا کاسه صبر ما ایرانیان تمام شود ؟ دیگر چه بر سرمان باید بیاید تا راه بیافتیم ؟ و مشت حقیقی عدل جویی امان را بسوی آسمان ایران بلند کنیم؟ و روح سرکشمان را فریاد دهیم ؟ بی اسلحه ، بی صلاح ، اما بی پروا .... خود را از این دوزخ رژیم نجات دهیم . چه باید بشود ؟ دیگر چه باید بشود ؟
سخنرانی را مین کهریزک ، آدمی را میلرزاند . ما خیلی چیزها را شنیده ایم ... اما او دیده است . اگر هم سکته کرده باشد بعید نیست إإإ آرواره های خرد شده ....، شکم های پاره شده ....، اینها همه طاقت میخواهد . کسی که هفت سال درس بخواند و می گوید اگر باز به سالهای قبل برگردد همین راه را انتخاب خواهد کرد .... پس اگر زنده میماند کاری را که می بایست میکرد .... من نمی فهمم اینها دیگر به پزشک چه نیازی دارند ؟ بکشید و بروید دیگر .....

آیا هیچ کس ، حتی مهندس موسوی نباید در مورد این آدمشکی علنی و جنایت پلید ، شدیدا در یکی از همان اعلامیه ها واکنش مدنی نشان بدهند ؟ جان یک آدم وظیفه‌ شناس از دست رفته ، بادمجان که نبوده است .
آیا مرگ این پزشک برای دیگر کارکنان زندان ها درس میشود ؟ آیا به عاقبت خود فکر کرده اند؟. به روزی که دیگر چیزی تـه کیسه نماند تا سبیل همه را چرب کنند ؟؟؟ سکته ها در انتظارشان است .....
پاسداران و نظامیان که سرسپرده های رژیم اند ، بسیجی ها و زندانبانان ، آنها اساتیدی نداشتند که روحی در آنها بدمد که عاشقانه بوطن خدمت کنند ؟؟ در آنها روح ِ اندوختن دمیده شده است و کوری و خیانت در قلب و چشمهاشان خزیده است ...
امروز نباید فقط صدای ما درآید . می بایست فریاد ما درآید . این زهر چشمی است برای سرکوب کردن تمام پزشکان و پرستاران قسم خورده که وفاداریشان به امداد جهانگیر است .
بازاریان عزیز که پایه های اقتصاد ایران همچنان بر شانه هایشان سنگینی می کند بحدی که دیگر توان بر خاستن و شرکت در اعتراضات را ندارند . یا خط واحد ایران ویا صنف معلمان ، ودیگر اصناف که وجودشان برای اقتصاد ایران ضروری است که میتواند با اعتصاب ضربه ایی جانانه به دولت بزند . همۀ شما ها را که نمیتوانند با هم زندانی کنند . آیا وظیفۀ وطن پرستی راهم مثل آداب نما ز باید به شما دیکته کرد ؟؟ وطن فروشی قشر میخواهد . وطن پرستی هم همینطور.
وای برما.... خاک ایران برسر ما .... که جز بردن نامش کاری برایش نکرده ایم .
هم اکنون چشم ایران بر نسل جوانی است که خود را در قبال کشور و مردم مسئول می داند .
نجات از این گرداب بدست شماست .
ایران ِ جوان این شهامت رادر وجود خود دارد و نیازی به جستجوی آن نیست .
سرنوشت نهایی ایران بدست شماست . تکیه بر شما کرده ایم .

نوشته : عنکبوت گویا

بانوی آخر ایران از جایگاه خود سخنرانی اش را ایراد کرد :

با وجودیکه نمیدانم غزه کجای کره زمین هست؟
به فکر گرسنگی کودکان غزه هم باشید

ببینید این چه ان . ی ست که زن ا. ن شده و چقدر حضار مستفیض شدند إإإإإ
!!!
خانم فرهی با پوشش چادر سیاه مورد توجه خبرنگاران و شركت كنندگان اجلاس رم قرار گرفته است. خوب میخواهید با این چادر گنده که عینهو جغد سیاه بال بال میزنه توجه هیچ کس را جلب نکنه ...
حالا یک مدت هم خانم ا.ن سر زبونها باشد . میدونید چند شب شام درست نکرده و قیافه گرفته تا موفق شده بفرستدش ایتالیا ؟ هی رفت و هی اومد و گفت : مگر فرق من با کارلا برونی چیه ؟ منم زن رئیس جمهورم .
اونم چه ایتالیایی که فقط از هواپیما پیاده شد و رفت تو جلسه نه خریدی نه دیدن گالریی ، مرده شور این احمد ی رو ببرن بهش گفتم بذار پوستیژ بذارم تا بتونم راحت برم خرید ها گوش نکرد که نکرد . اینطوری منم چندین قواره چادر مشکی وارد می کردم .
در این دیدار خانم فرهی با تشریح وضعیت زنان در ایران ضمن اشاره به اینكه 65 درصد از ورودی دانشگاه ها را زنان و دختران ایرانی تشكیل می دهند افزود : جمهوری اسلامی ایران از حقوق زنان در همه زمینه ها دفاع می كند .
یعنی هرکدام مجانی هر وقت دلشون خواست حق گلوله اشان را در هرکجای ایران که باشند در یافت میکنند . تو خیابون ، تو دانشگاه ، تو زندون ... وضعيت خانمها خيلي عاليه تو ايران، حق طلاق يا ديه نصف يا شهادت در دادكاه يا ولايت فرزند يا حكم اعدام براي دختران ٩ سال به بالا يا حق خروج از كشور يا ابتكار جديد عزيزان كه لايحه خانواده هست.
با وجودیکه 65 درصد از مردان ناهار ندارند بخورند . دولت مشکلی با زنها ندارد . و اگر مشکلی هم باشد زنا ن با دولت دارند که براحتی در زندان با چند بار تجاوز حل میشود . ولی بهتر است اول به زنان غزه فکر کنیم که نه زندان میروند و نه دانشگاه ...
ضمن این اظهارات بانوی آخر ایران تقاضا کرد که چه در اجلاس درباره مبارزه با پدیده گرسنگی و چه در اجلاس سازمان خواروبار و كشاورزی ملل متحد وغیره باشد ، مقداری سبزی جلوی ما بگذارند تا هم پول این بریز و بپاش ها دربیاد و هم یه آشی برای بچه های گرسنه درست کنیم که یک وجب روغن رویش باشه ...
خانم فرهی در جایگاه حضور نیافت و از صندلی خود درباره موضوع اجلاس سخنانی ایراد كرد.
احمدی گفته نبینم کون گندتو وسط صندلی ها راه بندازی. اونجا مردای هیز زیادن ها ... آدم میخواد حرف بزنه از سرجاش هم میتونه بگه .
همسر محمود احمدی نژاد در این نشست با کوری اشاره به اینكه جمهوری اسلامی ایران الگویی برای مبارزه با گرسنگی است گفت : با توجه به آموزش های دینی و وجود ارزش های اسلامی در ایران ، امنیت غذایی تقریبا برای همه خانواده های ایرانی تصمین شده است . مسلمأ حرف ایشان کاملأ صحیح است . نگاه کنید و مسخره هم نکنید حرف کاملآ درسته با توجه به آموزش های دینی ، یعنی کافیست دعایی بخوانند به یک مشت برنج میشود یک من . ووجود ارز ش های اسلامی یعنی در اسلام وقتی گرسنه ایی ، کافی است تو ارزش بدهی به گرسنگان غزه و دیگر گرسنگی یادت میره که هیچ زندگی کردن یادت میره . اگر میشد ماه رمضان در کل سال بود دیگر مشکل تغذیه حل بود . مشکل غذایی تقریبا برای همه خانواده های ایرانی تصمین شده است آره در جنوب ایران، کردستان، روستاهای عصر حجر در خراسان جنوبی، بچه ها مرتبأ توی آغشال ها دنبال یک لقمه غذا هستند.
و امنیت غدایی برای تقریبا همه خانواده ها ی ایرانی تضمین شده یعنی گه میخورند ....غیر از اینه ؟
و تقریبأ در اینجا به معنای این است که آنهایی هم که بارژیم هستند غـــــذا دارند بخورند .
خانم فراحی دعوت شام آقای برلوسکونی رانپذیرفت چون یک شام دو نفره بود .
هرچند منظور آقای برلوسکونی از تنها شدن با بانوی آخر ایران خریدن چند دعای مهر و محبت بود که بسیار ضروری مینمود . اما همین دعوت باعث شد که بانو احمدی با غمزۀ زیاد روایت غزه را به پایان رسد.
نوشته : عنکبوت گویا