۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

فــــتـــــوای مـــــــرگ

در سحر گاه یکشنبه هشتم ماه می ، روز مادر ، ساعت پنج صبح هنگامیکه اکثر ملت ایران خواب بودند ، نظام ، پنج جان گرم را به سردی نشاند . هیچ فریادی طناب را پاره نکرد ، تنها ناله مادران در گلو پیچید و قلب اشان را به انهدام کشید.
اما سکوت همچنان در فضای آسمان ایران ادامه دارد ...
آیا بایستی صرفأ رهبر جنبش بود تا به اعدام ها اعتراض کنیم . ویا مردم را به تحصن بخوانیم ؟ فردی که در انتخابات شرکت می کند بی گمان مرد سیاست است و در قلب خود قبل از هرچیز عشق به وطن و مردم آن را در دل می پروراند .
اصلاح طلب یعنی چه ؟ آیا آنها میخواهند نظام را اصلاح کنند ؟ روش حکومت را ؟ یا اسلام را از جمهوری اشان حذف کنند؟ کجای کار نظام برای اصلاح طلبان مشکل ایجاد کرده است ؟ در طول تاریخ همیشه شمشیر ِ اسلام زبان گشوده است ؟شاید منظور از اصلاح طلب بودن ، اصلاح طلب مردم از دولت است ؟
آیا اگر یکی از این دونامزد بازنده رئیس جمهور می شد،اوضاع ایران فرق میکرد ؟ به چه اقداماتی دست می زدند و چه نتایجی به ثمر می رساندند ؟ آیا دیگر اعدام نبود ؟ زندان ها ویران می شدند ؟ روزنامه نگار می توانست آزادانه بنویسد ؟ حقوق بشر به فعالیت خود تحقق می یافت ؟ چقدر در سرنوشت ایران و ایرانی مؤثر بودند که حالا نمی توانند باشند؟

مرد سیاست ، بقال محله نیست که بشود با او چانه زد . مردسیاست بودن قدرت درایستادگی و استقامت می خواهد و فرد بایستی واجد شرایط خاصی باشد . سوء تعبیر نشود و سران حکومت از خوشحالی بال در نیاورند که سیاستمدارند وسی سال در سیاست جا خوش کرده اند . اینجا منظور مردان واقعی و وطن پرست است نه آن کس که از ده سالگی تا نشاندنش بر صندلی تقلب می کرده است .
آقای رضایی ، همان اول خیال مرد م را راحت کردو رفت پی کارش . هم این دنیا را دارد و هم آن دنیا را . اما آقای موسوی ، شما که نسبت به تقلب در انتخابات واکنش نشان دادید، آیا سیاست گاهی چند بیانیه بیرون دادن در طلب حق مردم است یا اعتراض به تقلب در رای هاست؟
آقای کروبی آیا هنوز قصد باز کردن مشت دولت را دارید ؟ دولتی که طشت رسوایی اش از بام بر زمین افتاده است ؟اگرشما هنوز امید به انتخابات دوباره دارید ، بهتر است به نذر یک سفر حج روی بیاورید تا شاید پیامبر حاجت شما را برآورده سازد . اما با نگاهی به سخنان و فریادهای خانم رهنورد ( باز هم قربان شرف یک زن ) ، ملت ایران احساس میکند که نه ، شما حق مرد م را طلب میکنید و علیه ظلم و ستم می جنگید . اما در برابر برخی از اعمال رژیم چنان سکوت کرده اید که واقعأ ما مردم مبهوت مانده ایم . گویی ، میخواهید یک کارهایی انجام دهید اما آستین عبایتان لای در نظام گیر کرده است . ویا تا بیایید و بجنبید و یک بیانیه صادر کنید ، بلای بعدی دولت نازل شده و شما گیج و حیران می مانید که چه کنید ؟
ازچه واهمه دارید ؟ از دست دادن مقام ؟ نفرت نظام ؟ نابودی اسلام ؟ مرد ِ سیاست در فکر فرو نمیرود ،غصه میخورد و می تازد ومی جنگد، مثل فرزاد مثل شیرین ، مثل فرهاد ، مهدی و علی و ... اینها هم ایرانی و آزادی خواه بودند .
آیا شما میر حسین و شیخ شجاع ، بین مؤمن بودن ، اصلاح طلب بودن و ایرانی بودن اول کدام هستید ؟
آیا اطلاع دارید که یک عده از مردم شما را دوست دارند؟ و درصدی ، هم ا یمان و هم علاقه ، هردو را بشما دارند ؟ آیا این برایتان مهم است ، جالب است ، یا الحمد الله ؟
نه نه ، این یک تست روانشناسی برای شناختن شما نیست . اما به عنوان یک ایرانی از خود می پرسم که شما چه می خواهید ؟ آیا با ملت هستید یا با نظام ؟ دیدن عکس مادر فرزاد کمانگر دل هر بیننده ایی را آتش می زند . آیا سر فرصت منت می گذارید ویک خط تسلیت برای بازماندگان وی می فرستید ؟ عدم صدور بیانیه در محکومیت اعدام ها، بزک و طرفداری از قانون اساسی و نظام است.

حکومتی که از همان ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ تا به امروز می کشد ، می زند ، وسرکوب می کند تا روی کار بماند .

در واقع یکی از مشکلات با شما این است که هم هستید وهم نیستید . مثل تار نازکی می مانید که هر لحظه ممکن است امید جنبش سبز را یا برای همیشه بگسلد ویا نگه دارد . این نخ نازک چقدر تاب خواهد آورد ؟ خدا داند ...
آیا می بایست رئیس جمهور شوید تا حامی مردم باشید ؟ این خود دوران آزمایشی است برای جان فدایان ایران . آقای کروبی ، آقای موسوی ، مردم ، در برابر نظام بی پناه هستند . اگر اندکی عشق به وطن دارید امروز است که باید به خیابان بروید ، امروز است که باید اولین نفر باشید . همین امروز تا خون این پنج نفر خشک نشده است سینه سپر کنید . عکس هایشان را در دست بگیرید و به خیابان بروید . نیازی نیست مرد م را دعوت کنید . خودشان خواهند آمد . نجات ایران اینگونه میسر است . اول سینه شما بایستی جلوی گلوله نظام بایستد و بعد جوانان ، نه برعکس إ چگونه قصد داشید ریاست این کشور را بر عهده داشته باشید ؟ آیا کشور را در دست دشمن رها می کردید ؟ الان که این کار را کرده اید .

از فردا روزهای معمولی شروع خواهند شد . برای بدرقه اعدام ها یی دیگر ...

نوشته : عنکبوت گویا

این مقاله در اردیبهشت هشتاد ونه در کیهان لندن منتشر شده است .
.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

شیــــطــان در بـــهشــــت

هرنوع خبری در مورد ایران میخوانیم ، سخن پردازی در مورد آن وجود دارد که هیچ ،هر بار هم آدم شاخ در می آورد و از سازمان دهی حکومت آخوندی حیرت میکند .
البته مدتهاست و خصوصأ در این یکسال دیگر شاخ های مردم که در آمده ، تو نرفته است . بس که کارهای رژیم یااز روی حماقت است یا وحشیگری .
هر سخنرانی از ا.ن ویا خ.ر ( حقیقتأ مخفف نام آنها بهشان میخورد) که میشنویم ویا میخوانیم . گل از گل مان می شکوفد . چطور ممکن است اینهمه دروغ از یک مغز تراووش کند . حتی مغز خر هم ( خود حیوان را میگویم ) دچار این بحران محمل بافی نمیشود . این دو نفر واقعا که اشرف حیوانات هستند .
حالا دیگر برای مردم نام شیطان نام محترمی است و یواش یواش جزو پیامبران حساب خواهد شد . ایشان از صفت خود در برابر رژیم خمینی استعفا داده است چون فهمیده که به گرد پای این تبهکاران نخواهد رسید . آنها آبا و اجداد و بچه و بچه زاده و نبیره ونتیجه بچه شیطان را یکجا در تک تک شان دارند . دیگر سی سال است که شیطان بیکار و بیعار وسط مردم می پلکد و نمیتواند کسی را گول بزند . بسکه نوچه های نظام در کار فریفتن و کلاه گذاشتن حرفه ای هستند . سردمداران نظام خود شیطان راهم درس میدهند و جایی برای ایشان باقی نمانده است .
بنده خدا ، منظورم شیطان خدا ، تقاضای فرجام کرده است . و البته در درگاه پروردگار قبول افتاده است . چه به او بگویند ویا به چه بهانه ایی این بار به بهشت راهش ندهند ؟ ایشان یکزمانی یک غلطی کرد وسر یک سیب ،حالا نمیدانم سیب گلاب بوده یا گرانی اسمیت یا ...فرق نمی کند، بهرحال به خاطر یک عدد میوه ناقابل بوده که محکوم به زندگی در زمین و در میان آدمها شد و از مقام جلیل خود که فرشته مقرب بود عزل گشت.ولی حالا دیگر خداوند متعال دهانش بسته شده و نمی داند نام شیطان را که از لحاظ معنایی کفاف ظالمان حاکم بر ایران را نمیدهد به کدام یک از سردمداران این حکومت بدهد .
مردک بنام رهبر مسلمین آن بالا نشسته است و بنام اسلام که نام کمی برای عربها نیست و اگر توهین به قرآن و یا پیامبرشان کنی سرت را می برند و مثل سلمان رشدی تحت تعقیب ابدی تا رسیدن به جهنم قرار خواهی گرفت ، هی دستور و هی نهی از منکرات از توضیح المسائلش در می آورد . و با پررویی و بدون در نظر گرفتن شکم گرسنه ملت داد سخن میدهد . وباز از نجات نظا م مرده ای حرف می زند که همه فدای قدرت آخوندی شوند .
خوب بهانه ایی دستش افتاده : دین . نفسش از جای گرم بلند میشود . حالا دیگر اعتراضات کارگران بی چیز را تلاش دشمنان علیه نظام اسلامی می نامد . آیا ممکن است بفرمائید چه کاری است که گرسنگان و درماندگان ایران می توانند انجام دهند تا منافق و خواص ومحارب معرفی نشوند ؟ سکوت برای رضای رهبر؟
هرکس چه معلم ، چه دانشجو ، چه کارگر ، چه زن ، همه دست به هر اقدامی برای به دست آوردن حقوق خود در برابرحکومت می زنند ، فورأ بهانه بدست دشمنان داده اند تا به بهانه مشکلات معترضان به عنوان اهرم فشار سیاسی برای براندازی نظام استفاده کنند إای کاش این طور بود . خاک بر سر این دشمن که در این سی سال موفق به براندازی شما نشد . و شما نه تنها مرگ که زجر و شکنجه و بی خانمانی برای مردم آفریدید .
مسلمانان دنیا باید شما را تحت تعقیب قراردهند وجایزه برای سر کافر شما بگذارند . که آبروی هرچه دین و خدا و اسلام و پیامبر و شهیداست را برده اید . آن کس که اسلام را به مسخره گرفته است ، شما هستید . شما هستید که منشأ هر گونه بدی را در قلب دین جا داده اید و حکومت میکنید .
هرکاری ملت میکند گناه است و تقاص پس میدهد و هر کاری که باند حکومتی میکند جزو دستورات نجات نظام است . تمام کردار و رفتار و حتی افکار مردم باید تحت نظارت مستقیم شما باشد اما ثروت ملت را به تارج بردن به کسی ربطی ندارد و این هم حتمأ برای حفظ نظام اسلامی قلابی اتان است .
ارتباط صمیمی نظام و کارگران را هم که در سخنان گهر بار خ.ر شنیدید این هم باز یکی از ترفندهای خرکردن است . حتما از روی همین صمیمت و دوستی است که حقوق ماهیانه اشان را بالا می کشند . رهبر زنده باشد و خانوده کارگران ژنده پوش و بی نان و نوا. مهم نیست . برای حفظ نظام است .
نوشته عنکبوت گویا
این مقاله در اردیبهشت ماه 1389 در بخش « مقاله شما » در کیهان لندن چاپ شده است .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

دیـــــــن چـــــــــــــــــرا نـــــــــــــــدارد

به چه علت مردم ایران از حوادث عجیب و غریبی که در کشور اتفاق می افتد در تعجب هستند ؟ کشوری که هیچ کاری را از روی قانون انجام نمی دهد ، چه جای تعجب دارد که چرا این شدو چرا آن شد ؟
این ها شوک نیست که ملت دریافت میکند . این ماجراها از هرنوع که باشد روند معمولی حکومت است .آیا شخصی پیدا میشود که مطمئن باشد که رژیم خوبی ملت را میخواهد ؟
نظام قبلأ حرفهایش را به مردم ایران زده است . هم از طریق رهبر وهم از طریق امام جمعه ها . حالا بگذارید به باقی کارهایشا ن برسند.
به چه کاری ؟ ایجاد یک حکومت اسلامی . مگر نه اینکه تقلب در جهت همین هدف بود ؟ پروژها را کنار هم بگذارید متوجه میشوید که دارند برنامه هایشان را پیش می برند . پروژه عفاف وحجاب : در یک حکومت اسلامی زنان باید باچادر سر کار بیایند . آنهم نه هرکاری . پروژه شهید پروری : بچه ها از مهد کودک باید به نحو حاکمیت اسلامی پرورش یابند . و از بدو تولد به جای لالایی نوار قرآن پخش شود و به جای پارک بردن و بازی کردن با آنها برای شنیدن خطبه به دانشگاه برده شوند . پروژه دانشگاه و حوضه علمیه : جدا سازی دانشگاهها و کنترل آن توسط فیضه قم . خود بخوان حدیث ... . هدفمند کردن یارانه ها : گرانی ، تورم ، بیکاری . اینها در برابر مشکلات و سختی هایی که امامان ما کشیدند هیچ است . اسلامی فکر کنید . دستگیری بهایی ، مسیحی ، یعنی چه ؟ یعنی این که در یک کشور اسلامی که برای سنگ انداختن ، تظاهرات ، نوشتن، محارب هستی ، برای دزدی دستت را قطع میکنند ، فتح المبین رواج است ، ادیان دیگر باید نابود شوند . نمیشود که قانون اسلامی را برای دیگر مذاهب اجرا کرد . آخر چرا نمی فهمید ؟
دریک حکومت اسلامی مجسمه حرام است . مسلم است که از غیب آنها را میدزدند . حالا ملت کجاست تا قدرت الهی حکومت دستش بیاید ؟ جایی که پشه بدون اجازه سپاه پر نمیزند ویا اگر عکسی پاره شود محارب را می یابند و اعدام میکنند ، براحتی مجسمه دزدیده می شود ؟
تعجب ندارد . زمانی که ملتی باورهای مذهبی دارد ، هر گونه حرفی را میتوان به او خوراند . و تا بیاید بفهمد که چه بسرش آمده قانون دیگری وضع میشود و حق بیشتری از او میگیرند . پس همان به که همین الان از اعتراض یا اعتصاب و یا تحریم دست بردارد. تا بدتر از این سرش نیامده است ...؟
به نظر من برای کمی آرامش ، بهتر است منبعد مردم ایران به خود بگویند که ما آنچه را که بر سرمان می آید پذیرفته ایم . و همین است که هست . نمیخواهی برو مستقیم اوین . جانبود برو کهریزک . اما دست از مقاومت های کوچک گروهی برداریم . یک دست صدا ندارد . نه بودجه مملکت را برای نظم و آرامش بهدر دهیم و نه جوانان را به کشتن و شکنجه بکشیم .
قهرمانان ایرانی نیز در کتابها همیشه یک تنه به پیشواز حق طلبی رفته اند . آرش کمانگیر ، کاوه آهنگر ، رستم ، و غیره همیشه نامشان به تنهایی برده شده وتنها بودند . ما به آنها افتخار میکنیم . اما یقین بدارید که آنها به مردم افتخار نمیکنند . هنوز که هنوز است دلیران ما تنها در میدان جنگ میتازند کجای تاریخ را سراغ دارید که مردم ایران به خواست خود قیام کرده باشد . همیشه تا ایران ایران بوده است گوش ایرانی به موعظه ، قلبش به رنج کشیدن و روزی اش دست خدا بوده است . از خودش کاری بر نمی آمده است . برایش تصمیم میگرند واواطاعت میکند . و به اطاعت هم عادت .
ملت عزیز ، به خانه که بر میگردید سخنی از نارضایتی بر لب نیاورید . زبان سرخ سرهای بسیار سبزی را تک تک به باد داده است . رحم کنید . و بدانید که در هنگام گله از دولت ، سهراب کوچکی شما را گوش میدهد و فردا به تنهایی با یک گلوله کشته خواهد شد ...
نوشته : عنکبوت گویا