۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

زن نــــا مـــریــــی

امروز بیش از همیشه بیاد فریدون فرخزاد و حرفهایش افتادم . پس از کودتا بیش از هر زمان دیگری جایش را خالی کردم . اگر زنده بود برای این لوگو کنده شده چه ها که نمیگفت . میتوانم او را با قهقه های مشهورش تجسم کنم که میگوید : آخر کدام از خانمهای خوشگل ما اینطوری قوز میکنند و می رقصند؟ مگراینکه درشب نشینی های آخوند ها این حا لت رقص مد باشد .ولاکن ... ویا شاید هم حرف « ز » باضافه « ن » تهران را سر هم زده اید و زن دیده اید ؟ و مسلمأ نقش زنی است که قبل از شروع به رقص ، دچار مشکل آرتروز کمر شده است . و چون پای راستش بلند تر از چپ اوست . رقصیدن را برای این بنده خدا مشکل ساخته است .
برای ا ینکه حرفها ی مرا متوجه شوید ، بایستی موفق بدیدن باسن و پای چپ این خانم ، در حرف « م » با ساق کشیده شوید. که حتمأ تصویر کسی جز یک بالرین لخت هم نیست ... ؟ وای وای .... گناه داره والله ...
این بانوی بدبخت مجبور شده برای ا رضای دید آقایان تا میتواند روی ران راست بایستد تا باسن اش در سر« میم » بخوبی مشخص شود .البته اگر سر خانم که همان نقطۀ « ز» هست روسری میکردند دیگر کسی زر نمیزد .ولاکن در این ولایت یک نخ موست که ضعیفه را راهی جنهم میکند . و اما از حروف بی وجدان و هرزه «و» که وای چه وابی ... سینه هارا در خود کشیده ... آخ نگو ... کردی کبابم ... آمد ...
آره بیائید به من بپیوندید و این همه زیبایی را در حروف فارسی ببینید . بیهوده نیست که اینهمه خبر نگار و روزنامه نگاردر زندان اسیرند . چون نشانگر چیز های برجسته اند ؟؟؟ به ایشان حق دهید . اگر از حروف عربی استفاده شود که زیر و زبر دارد و مردانه است مشکلی پیش نمی آید . دلم برای این بینوایان میسوزد . خدامیداند وقتی این لوگو را جمع کرده کجا برده است ؟ وبا آن چه ها که نکرده است ؟ مطمنأ صد ها بار اور ا مورد تجاوز و فحش و ناسزا قرار داده است . شاید هم سر را ه بعد از حا ل کردن او را تحویل مقامات امنیتی و ارشاد داده اند . بگردید و این زن بیچار ه را تا قنبلش را نشکانده اند نجات دهید . گمان میکنید برای چه منظور اینها چادر بسرزن کرده اند ؟ میبایست خودشان را علاج کنند . یا رو بنده میزدند . ویا هر روز قبل از خروج از خانه ... آره دیگه ... حدس میزنید ... هر چند فکر خراب را هیچ چاره نیست . وخدارا شکر که اسم تهران زیر باسن اوقرار دارد ، نه نام اما م یا خامنه ایی ... یا مصباح یزدی ؟؟؟ هر چند بدش نمی آمد .
با چه چیزهایی این آقایان بلند میشوند ؟ و اعتراض میکنند ؟ تصور کنید از صبح که بر میخیزند چه زجرو شکنجه ایی متوجه چشمان نافذ آنهاست . حال میفهمم که چرا برادران اسلامی همیشه سرشان زیر است . در سفرهای خارج چه میکنند ؟ شاید به همین دلیل است که به تریاک پناه میا ورند بلکه کمی حرارت چشمان اشان سرد شود ... و آرام گیرند .
منبعد مواظب نوشته ها و پلاک کارد های خود در بیست ودو بهمن باشید مبادا کسی آن بالا برقصد ؟ جرمتان صد برابر خواهد شد . بر تمام نوشته ها حجاب بگذارید تا کسی تحریک نشود سعی نمائید از حروفی که تحریک جنسی میا ورد پرهیز کنید . ویا مجوزبرای بلند قدی حروف الفبای فارسی بگیرید . ویا بهتر است کلا اقدام به بریدن هر حرفی که میتواند قسمتی از آن بلند شود بکنید .مگر اینکه لوگو ها را بشکل آیه بنویسید تا پسند افتند .
ای کاش نشریه « پرتو » سخن در قم ، سر تحلیل ژرف اندیشانه اش را کمی آنطرفتر از لوگو بیاورد و تجاوز های هم کیشان خود را در زندان ببیند . مگر اینکه این « پرتو» فقط مشغول آنچه ظریف و نازک است میشود .... اگر بدین گونه پیش بروند که وای بر ما ... دنیا کجاست و عده ایی کجاهستند ؟ می ترسم جایی برسیم که برای رفتن به قم مجبور به اخذ ویزای گنبدی شویم . مصاحبه شویم تا درجه عفت و عصمت امان اندازه گیری شود ... اگر قرار باشد که هرچیز باریک و تیزی را به سکس تعبیر کنند که کار ما زار است .
هر اتفاقی در دنیا بیافتد اینها همانطور در هاله مذهبی خود گیر مانده اند . ای وای ...

نوشته : عنکبوت گویا
این مقاله در هفتم بهمن ماه 1388 در گویا نیوز منتشر شد .
برای دیدن لوگو به صفحه گویا نیوز مراجعه کنید : http://news.gooya.com/politics/archives/2010/01/099685.php

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر