۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

کیـــــش و مــــــات

در روزهای اخیر شاهد آن بودیم که جعفر پناهی به خواست خود رسید . نه به دلیل هنرمند بودنش ، بلکه از آن رو که میدانست چه میخواهد و چگونه باید بخواهد. دیدیم که چگونه حکومت وقتی می بیند کسی زیر بار زورش نمی رود مجبور به عقب نشینی است . به این که جعفر پناهی باشی یا نباشی ربطی ندارد . کار او را میتوان یک اعتراض بحق ، بموقع و بدون خشونت تلقی کرد.
زمان آن فرا رسیده است که استقامت و پایداری را از کسی که می شناسیم و به چشم خود موفقیت اش را دیده ایم فرا گیریم . او به نوعی هنرپیشه زندگی خویش است و فیلم بازی نمی کند . بدین گونه این بار قدرت یک انسان را به نمایش گذاشت و زندانی روزگار خویش نشد . آموزگار ی شد تا مبارزه کردن را به تماشاچیان بیاموزد . حرکت او پیامی است گویا .
جعفر پناهی مهره ای است که رژیم قدرتش را به او باخت . جریانات این چند روز اخیر به ما نشان داد که همه چیز امکان پذیر است . او را میتوان به نوعی سمبل اعتراض بدون خشونت نامید.
و در حال حاضراین مجید توکلی است که دولت حقیر را به مضحکه گرفته است .او جان برکف ، در میان مرگ و زندگی به کلام آزاد ِ آزادی ، جان تازه ایی بخشیده است . و ایران، خاموش وببدار ، چشم براه بهبودی اوست .
شمع کوچکی که هم اکنون ، او و کوهیار گودرزی و یارانشان بنوبت بر می افروزند، شعلۀ کوچک امیدی است که دلهای ایرانی را نوید رهایی می دهد.
هدف جعفر پناهی، رساندن خویش به صندلی هیئت داوران فستیوال کن نبود. اوبا یک حرکت ساده، تو دهنی محکمی به حکومت زده و اوج ناتوانی آنها را به تصویر کشیده است ( تا بفهمند که هیچ غلطی نمیتوانند بکنند) ... او راهی صحیح وروشن برای مقاومت در برابر بی عدالتی را به نمایش می گذارد: میلیونها جعفر پناهی میتوان داشت . همه را که نمیتوانند به زندان افکنند ویا به دار آویزند. اگر نظام شکنجه را دارد، اعتصاب معترضین نیزبه نوعی شکنجه ی دستگاه حاکم است. همانگونه که پناهی آنها را به زانو در آورد.
این نمودی از هنر یک هنرمند ایرانی است که ناچار است راه زیستن در نظامی تمامیت خواه و نیزچگونگی مقابله با ستم آنها را بیابد .
و هم اکنون مجید توکلی، این مبارز دوست داشتنی و درکنارش به همرا ه او مادرش به این روش مبارزه گرویده اند. با این تفاوت که از شهرت جعفر پناهی وروابط گسترده ی جهانی اش بی بهره اند .
بیایید همانطور که با چادر بسر کردن ، مجید توکلی شدیم . در اعتصاب او نیز درعمل مجید توکلی شویم ! او را تنها نگذاریم و در تمام دنیا مجید شویم . زنجیرها را یکی پس از دیگری به پای حکومت ببندیم . تک سرباز دلیر مان را در این بازی سیاسی شطرنج تنها نگذاریم .
احساس نیک و کلام راسخ این انسان عدالت خواه و وطن دوست است که اورا بر تخت درمانگاه اوین زنجیر کرده است . اندیشه های او بر سقف پوک حکومت سنگین می آید. فضای دانشگاه را روشن میکند و زندانبان را اسیر وجود خویش می سازد .
نیازی نیست به خیابان بریزیم و کشته دهیم و تارو مارشویم و فرصت پیروزی های تصنعی به وطن فروشان دهیم . در سالگرد انتخابات اعتصابات سرتاسری بزرگترین ضربه به نظام است. توکل به مجید کنیم .
دفاع از وطن، تنها به جنگ با دشمن خارجی خلاصه نمی شود . بر هر دانشجو، دبیرستانی، بازاری، معلم، کارگراست که همانند یک سربا ز شریف و متعهد به مبارزه در راه آزاد سازی وطن بر خیزد. سربازان نیروی انتظامی و پلیس ،« سه پاه پاسداران و بس جیری ِآن » خود در اسارت نظام هستند . آنها ، شرافت را سا نسور کرده اند . و کلمه دفاع را از کنار نام شریف « سرباز » حذف کرده اند.
بیائید یکدیگر را تنها نگذاریم . بیائید قلب ایرانمان را پیش از اینکه از حرکت باز ایستد، نجات دهیم .
یکسال است که فریاد میزنیم و کشته میدهیم . تا مبادا خون نداها و امیر ها و سهراب ها هدر شود . با قربانیان شکنجه و تجاوز و اعدام همدرد ی میکنیم . رژیم را از عکس العمل های نا بهنگاممان می هراسانیم اما به وضوح مشاهده می کنیم که به اصطلاح" کک اش هم نمی گزد". در این میان گه گاه ناله های زندانیان را از لابلای میله های اوین و زندان رجایی شهر میشنویم . آنها زجه میکشند ، ما ناله می شنویم ... آنان ضامن آزادی هستند که در چند قدمی ایران ایستاده و گروگان سکوت ملت ایران است. نگذاریم نامشان به فهرست کشته ها ی حکومت اضافه شود! این فرصت را به جلادان ندهیم! مهر سکوت را از لب بگشائیم . غیرت و دلاوری ایران کهن را به دلها باز گردانیم . قلب ِ جوانان ما پشت دیوارحکومت، در خون طپیده است . آنها پیشمرگان پارسی اند . برای شکستن این سکوت ، به چند هزار کشته و اعدامی و زندانی دیگر نیاز داریم؟ تا چه حد وجدان ایرانی باید در خون فرو رود تا حقارت سکوت را استفراغ کند؟ اسارت زندانیان در کنار این سکوت مستحکم شده است.
تاریخ آینده ایران به چه افتخار خواهد کرد ؟
نوشته : عنکبوت گویا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر